دانلود جزوه تئوری انتخاب ویلیام گلاسر pdf علی صاحبی

قسمتی از بخش های مهم جزوه تئوری انتخاب ویلیام گلاسر  :

رفتار کلی

در تئوری انتخاب بر اصلاح و بهبود روابط کنونی تمرکز است و به روابط گذشته اهمیتی نمی دهد. گذشته می تواند تأثیر داشته باشد ولی مشکل اصلی نیست.

در مورد رفتار، به جای صفات و اسم از افعال استفاده می کنیم چون حالت فعال دارد امید بهبودی است وقتی شما یک چیزی را انتخاب کردید قطعا” می توانید انتخاب دیگر و بهتر نیز داشته باشید و مسئول انتخاب خود هستید.

ولی کاربرد اسم و صفت، رفتار منفعل است کنترلی نداریم و قربانی آن رفتار هستیم. کاربرد فعل باعث ایجاد خوش بینی می شود.

در هنگام پرسش، سؤالات مبتنی بر انجام عمل فعال، به جای سؤال درباره ی احساس منفعل، پرسیده می شود. به جای سؤال حالت چطوره؟ می پرسیم: امروز می خواهی چه کار کنی؟ امروز کار مهمی انجام می شود؟ یا امروز چیز مهمی اتفاق می افتد؟

ایجاد یک رابطه گرم و صمیمی از نکات ضروری یک مشاوره است. هر فردی وارد اتاق مشاوره می شود یا درگیر یک رابطه ناخشنود بلند مدت است یا یک رابطه ناکارآمد را از دست داده است.

برای توقف رفتارهای دردناک سه گزینه داریم:
– ۱تغییر خواسته – ۲تغییر اعمال – ۳هر دو.

از تولد تا مرگ هر چه از ما سر می زند رفتار است که مستقیما” با ارضای نیازهای ما رابطه دارند و انتخابی می باشند ما سعی می کنیم طوری رفتار کنیم که بیشترین و مؤثرترین کنترل را بر زندگی داشته باشیم یعنی تصاویر دنیای مطلوب خود را به طور قابل قبولی برآورده سازیم.

رفتار کلی از ۴ مؤلفه هم زمان و جدایی ناپذیر تشکیل شده است: عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی.

واژه انجام دادن، ترکیب خاص عمل و فکر را توصیف می کند این دو همیشه با هم همراهند.

شما همیشه احساسی را تجربه می کنید اگر چه بسیاری اوقات به احساس خود زیاد توجه نمی کنید.

ما بر روی عمل و فکر مستقیم و بر روی احساس و فیزیولوژی غیر مستقیم کنترل داریم.

گاهی یکی از مؤلفه ها آشکارتر از موارد دیگر است. مثلا” وقتی راه می روید عمل راه رفتن آشکار است. وقتی شطرنج بازی می کنید مؤلفه ی فکر کردن و وقتی استفراغ می کنید مؤلفه ی فیزیولوژی آشکارتر به نظر می رسند.

سه دلیل انتخاب افسردگی کردن و بسیاری از بیماری های روانی:

مهار خشم – کمک کن – اجتناب

مهار خشم: وقتی بر زندگی کنترل مؤثر نداریم یا کسی که در دنیای مطلوب ما است کاری انجام دهد که توقع نداریم، ابراز خشم یک دستورالعمل ژنتیکی است که برای بقا لازم است به کار می آید. ولی در طول رشد در می یابیم که ابراز خشم در بسیاری از موارد نامؤثر بوده به خصوص در بزرگسالی و گاهی فقط انرژی ما را هدر داده و اوضاع را بدتر کرده و شاید به طرد و تنبیه هم منجر شود.

بنابراین یکی از ابزارهای قوی برای مهار خشم و جایگزین کردن برای آن افسردگی کردن است که در جای خود یک رفتار کنترلی بسیار نیرومند است و از خشونت جلوگیری می کند. ولی اگر تمام زندگی وقف این رفتار شود کارآمدی خود را از دست می دهد. مهار کامل ابراز خشم انرژی زیادی می طلبد به همین دلیل در افسردگی کردن احساس خستگی می کنید.

خودکشی یک رفتار کلی دیگر است که فرد وقتی نومید از کنترل مؤثر بر زندگی خود می شود انتخاب می کند.

افرادی که به شدت افسردگی می کنند و ناگهان این کار را متوقف می کنند و هنوز کنترل مؤثر بر زندگی خود ندارند این بهبودی ناگهانی شاید تصمیم برای خودکشی باشد.

رنج و عذاب ناشی از مهار خشم آن قدر زیاد است که فرد می گوید زندگی ارزش زیستن ندارد و خشم را معطوف خود می کند.

کمکم کن:

افسردگی کردن نوعی درخواست کمک بدون التماس است. به واسطه آن دیگران را تحت کنترل درآورده و نقش رنج و عذاب، مشروعیت بخشیدن به درخواست کمک است. و از طرفی ما را بی عرضه خطاب نمی کنند.

باید با این افراد با مهربانی برخورد کنیم و کمک کنیم انتخاب بهتری داشته باشند.

اجتناب:

افسردگی کردن یک توجیه و بهانه برای انجام ندادن کارهایی است که دوست نداریم یا از انجامش می ترسیم.

اعمال و افکاری که انتخاب می کنیم بر سلامت و فیزیولوژی ما تأثیر دارند. فشار روانی سلامت را به خطر می اندازد. وقتی کنترل خود را بر زندگی از دست می دهید نمی توانید احساسات و فیزیولوژی را از اعمال و افکار خود جدا کنید. برای رسیدن به کنترل باید به ۴مؤلفه با هم متوسل شوید.

افسردگی معلول عدم تعادل شیمی مغز است، غلط است. البته شیمی مغز فرق می کند ولی این تغییر برای رفتاری که انتخاب کرده طبیعی است. عرق کردن علت دویدن نیست. شیمی مغز علت افسردگی کردن نیست، این انتخاب افسردگی کردن و دویدن علت اصلی است.

داروها لذت می آورند ولی خشنودی و رضایتمندی نمی آفرینند و برای خلق آن باید روابط انسانی را تقویت کرد.